به تازگی متوجه شده ام که هیچ کس نمی خواهد من من باشم
یا همه مرا پایین تر از انچه هستم می شمارند یا انقدر بالا که نوک دماغم سقف را می خراشد
امروز پدر ازهمیشه عصبانی بودنم شکایت می کند
شاگردم در کلاس می گوید تدریس شما بی نظیر است چرا ارشد نمی خوانید؟
علی می گوید حسود نباش
احمقی می گوید زیاد حرف نزن
و الاقی می گوید درد و دل نکن و من ازین همه فرمان های ناشور بیزارم
من خودم می مانم
هرکس مشکلی دارد به ته پایم که دارد
و راه باز است
.
.
.
.
.
.
پی نوشت: این روز ها بد جور احساس بی نزاکتی به من دست می دهد