Friday, November 26, 2010

درباره الی

موسیقی چیزی نبود که بشر را به زانو در بیاورد؟
یا اصلا صوت ؟
من اینجا چند روزیست که به زانو در امدم
و اگر پدر بزرگ هامان بودند بی دینمان می خواندند
و حتی پدر هامان که هستند و مدام تکرار می کنند این چیزی نبود که ما می خواستیم
من به اهنگ دلخواهم نه تنها گوش می دهم بلکه تمام دلم را میدهم
حتی چشمانم را هم میدهم
تا اصوات مرا بگیرند
و پرتم کنند انجایی که بعضی ها انرا انحراف می خوانند
بعضی ها بی دینی
بعضی ها لاابالی گری
و من انرا اصل دل و گوش و چشم دادگی.
هر انگشتی هر ضربی که نتی را ا به صدا و فریاد در میاورد
مرا دیوانه و عاشق صدا می کنه
حتی عاشق کرو لال ها
چه بسا که ان ها بیشتر از ما می شنوند
و این ماییم که کر هستیم
من عشق هر صداییم
و انگار طبیعت مرا جز ان ادم هایی گذاشته که دل و دین خود را برای یک صدای تق یا حتی قژ می دهند
اما اینبار این صدا درباره الی بود که یک بسته قرص دست ادم می دهد
و ادم را روانی بالا و پایین رفتن ها می کند
چه پاهایی را زنجیر می کند
دهان را روزه نگه می دارد
و من می فهممم که این فقط الی نبود که بی خبر غرق شد